نفس ماماننفس مامان، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

کوچولوی ناز مامانی زودتر بدو بغلم

درد دل 1

پُــرم از اشـــکــ… آنــقـَــدر کــه دنـیـــــا بـایـد چتـــر بر سـَرش بگیـــرد بـا احـتـیــــاط مـرا ورق بِـزند …..
7 شهريور 1392

خدا

گفتم :خدایا از همه دلگــــیرم      گفت:حتی من؟   گفتم :نگــــــران روزیم؟   گفت:آن با من.   گفتم :خیلی تنهــــایم؟   گفت:تنهــــاتر از من؟   گفتم :درون قلبـــــم خالیست!   گفت:پرش کن از عشــق من !   گفتم:دست نیــــاز دارم.   گفت:بگیـــــردست من!   گفتم:از تو خیــــلی دورم   گفت:من از تو نه   گفتم:آخر چگونه آرام گیـــرم   گفت:با یاد من   گفتم:با ای همه مشکل چه کنــــم...
7 شهريور 1392

دعا

امروز 27 ماه رمضان بود.تو این روزا مخصوصا شبای قدر خیلی دعا کردم برای همه برای همه چیز مخصوصا برای کسایی که دوست دارن مادر وپدر بشن که خدا به حق این ماه پر فضیلت دامنشونو سبز کنه. خدایا من به تو ایمان دارم و فقط از تو حاجتمو میخوام خودت میدونی من امیدمو از دست ندادم و ته دلم امید دارم که ی معجزه میشه پس نا امیدم نکن.من به حرفای پزشکا کاری ندارم اونا میگن ما اصلا نمیتونیم هیچوقت بچه خودمونو بغل کنیم با هیچ عملی با هیچ دارویی نمیشه خیلی دنبالش رفتیم ولی نمیشه یعنی اصلا فایده نداره خدایا تو کمکم کن بهم صبر بده تا بتونم مقاوم باشم شاید لایق نیستیم  ما حکمت کارتو نمیدونیم فقط کمکم کن هیچ وقت ناشکری نکنم و اگر صلاحمون هست اگر دلت ...
15 مرداد 1392

غیبت طولانی

سلام عزیز دل مامان.ببخشید که این همه غیبت داشتم.اخه دسترسی به نت نداشتم.الان مامانی و بابایی صابخونه شدن و بالاخره ما اومدیم خونه جدیدمون.ی اتاقم واسه شما داریم که هر روز تو خیالم همونجوری که دوست دارم واست تزیینش میکنم و اماده ورودت! راستی من دارم خاله میشم خیلی خوشحالم برا خاله دعا میکنیم خودشو نی نیش سالم باشن. و از خدا میخوام که در رحمتشو به روی ماهم باز کنه و تو رو واسه ما بفرسته ...
15 مرداد 1392

خسته ام

خدایا امشب دلم گرفته خستم خسته..... خسته از بازی روزگار, خسته از این زندگی.خدایا میدونی دردم چیه فقط تو میدونی چیزی که نمیتونم حرف بزنم نمیتونم به کسی بگم خدایا کمکم کن کمکم کن چیزی که دوباره داره دیوونم میکنه پوچ باشه اگه باشه اگه فکرام درست باشه دیگه اینبار تحملشو ندارم خدایا دلم گرفته خدایا خیلی تنهام .........خیلی تنهام............ نمیدونم چرا اومدم اینجا ودارم اینا رو مینویسم شاید به خاطراینه که با هیچکی نمیتونم درد ودل کنم لااقل اینجا با فسقلیم حرف میزنم سبک میشم   خدایا چرا ؟خداجونم نمیخوام ناشکری کنم ولی چرا دیگه روی ارامش نمیبینم ؟میدونم گناهکارم ولی صدبار توبه کردم ولی جزاشم دیدم چرا اخه چرا زندگیم درست نمیشه؟ یارب...
5 دی 1391

لالایی شیرازی

لالالالا، گل آبشن کاکا رفته چشوم روشن لالالالا، گل خشخاش کاکا رفته خدا همراش لالالالا، گل زیره بچه ام آروم نمی گیره گل سرخ منی شاله بمونی ز عشقت می کنم من باغبونی تو که تا غنچه ایی بوئی نداری همین که وا شدی با دیگرونی لالایت می گم و خوابت نمی آد بزرگت می کنم یادت نمی آد عزیز کوچکم رفته به بازی به پای نازکش بنشینه خاری به منقاش طلا خارش درآرید بدستمال حریر رویش ببندید لالالالا گل پسته بابات رفته کمر بسته لالالالا گل خشخاش بابات رفته خدا همراش لالالالا گل نعنا بابات رفته شدم تنها     لالالا عزیز کبک مستم! میون کبک ها دل بر تو بستم. تموم کبک ها رفتن به بازی، من بیچاره پاب...
24 آذر 1391